من های زیادی در من زندگی میکنند!

منِ عجول همیشه همراهِ منِ غرغرو سعی میکنند پرچم را بالا نگه دارند اما کور خوانده اند! منِ مدیر در همه حال در حالِ رصد کردن و مچ گیری است!البته که منِ مدیر تنها نیست و یارغارش،منِ سرزنشگر در این امر خطیر همراهی اش میکند!

منِ مهربان همیشه در حال آماده باش برای مقابله با منِ بدجنس است!بعد از کمی فکرهایی از جنس سنگدلی سریعا با چوب جادویی پری قصه ها سر میرسد و رشته تمامِ فکرهای بدجنس را پنبه میکند.البته که منِ مهربان حضور پررنگش را در سکانس های حساس زندگی با بغض و اشک به رخ میکشد!

اکثر مواقع منِ ناامید با منِ تنبل دست به یکی میکنند و منِ امیدوار مغلوب میشود!به لطف تجربه معاشرت با ادم ها و شناخت ان ها،منِ امیدوار و منِ مهربان حسابی باهم رفیق شده اند،گوشه ای غمبرک می زنند و برای مرگ ارزش و رویاها سوگواری میکنند!

منِ تنها با منِ مهربان هم طرح دوستی ریخته و تصمیم گرفته اند بجای شکایت از تنهایی سخت یکدیگر را درآغوش بگیرند!

 

تجمع تمام این من ها و یکپارچه شدن ان ها انرژی زیادی میطلبد!این روزها برای آرام کردن تمام این من ها عبارتی را به صورت ذکر به خودم یاداوری میکنم و دلداری می دهم که"گذر ماه ار هلال به بدر زمان میطلبد"

 

+زمان همسو شدن من ها و کامل شدنِ من چه وقت است؟


مشخصات

آخرین جستجو ها