آسمون رو نگاه کردی؟ برف و بارون قاطی شده،سرت رو بالا بگیری و خیره بشی به اسمون میبینی از اولِ اول همه دونه ها برف هستن اما وسط راه بعضیاشون طاقتشون کمتره و آب میشن،بیا فکر کنیم از خجالت آب میشن!از شرمِ لمس کردنِ هوای ماست،دو دو تا چار تا هم بخوای حساب کنی،اونا از اون بالا بالاها اومدن،هوا و شرایط اونجا پاک هست از شرمِ بی خبری آب میشن!البته که خدای ما هم بزرگه!نعمت خدا که فرقی نداره،برف و بارونش مهم نیست،مهم اینه که خدا هنوز ما رو فراموش نکرده،اشکال نداره بزار برا بالا شهری ها برف باشه و برا ما برف و بارون قاطی بشه،عادت داریم به این فرق گذاشتن ها،ته تهش هم میشه حکمت!ول کن این حرفا رو،داشتم چی میگفتم؟

آره داره برف میاد،حالا من نباید مثل حسرت زده ها،آهنگ برفِ بابک جهانبخش رو بزارم روی تکرار و از پنجره خیره بشم به بیرون!حالا باید تو میبودی که فقط با نگاه به اسمون،خواسته دلم رو بخونی و تکست بدی قرارمون باشه ارم؟

منم ذوق مرگ بشم،شال و کلاه کنم و زودتر برسم و هی پا به پا کنم تا بیای.دست توی دست همدیگه خیابون ها رو متر کنیم،آسمون ریسمون ارزوهامون رو بهم ببافیم،این وسط سرما و سرخ شدن صورت هامون کم اهمیت ترین مسئله باشه!

نیستی و منِ حسرت زده زیر لب تکرار میکنم"برف میباره خاطره هاتو یادم میاره.من دلم گرم هیچکی نمیشه،سردمه سردمه خیلی سردمه"


مشخصات

آخرین جستجو ها