امروز قرار بود یک روز عادی باشد همانند سایر شنبه ها به دانشگاه بروم اما به محض بیرون امدن از ایستگاه مترو متوجه شدم دو طرف ماشین ها خاموش رها شده بودند و  خیابان بسته شده، مردم زیر پل تجمع کرده بودند.دروغ چرا که با مشاهده این صحنه،ترشح آدرنالین را حس کردم.کمی کنار پل ایستاده و به شعارها و چهره ها دقت کردم،شعارها نه از جنسِ مخالفت با نظام بود و نه چهره های غریبه،چهره ها گویای مردم عادی بود،چه زن هایی به سن مادر من مشت ها را گره کرده بودند و فریاد میزدند:دولت ناکارآمد استعفا استعفا" کمی بعد من هم محلق شدم به مردمی که در کنار آنان روزگار سپری میکنم و صدای خرد شدن استخوان هایمان را زیر چرخ دنده های اتقصاد این مملکت میشنوم.

دو ساعت تمام ایستادیم و شعار دادیم و درآخر به ضرب و زورِ گاز اشک آور متفرق شدیم.نیروهای ضد شورش حتی به ایستگاه مترو رحم نکردند و آنجا هم گاز اشک اور انداختند اما ماموران باغیرت مترو به ما پناه دادند.

نمیدانم نتیجه این تجمعات چه خواهد شد اما خوب میدانم که شب در اخبار 20:30شبکه ی دو صدا و سیمای جمهوری اسلامی با مردمی مصاحبه میکنند که راضی از گران شدن بنزین هستند.کسانی که ناراضی هستند هم یک مشت مزدورِ غیر ایرانی هستند،ما زیر خط فقر جان میدهیم سر آقا سلامت.اصلا چه معنی میدهد بنزین از آب معدنی گران تر باشد؟

اما این مردمی که من دیدم جز مطالبه ی برحق هیچ چیزی دیگری فریاد نزدند.شاید بعد از مدتی این فریادها در گلو خفه شود اما منِ اغتشاش گر در این نظام اسلامی دنبال ردپایی از عدل علی هستم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها